نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه سن داره
علیعلی، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
زمانی نوشتن مطالب وبلاگم رو خودم (نازنین فاطمه) به عهده گرفتمزمانی نوشتن مطالب وبلاگم رو خودم (نازنین فاطمه) به عهده گرفتم، تا این لحظه: 3 سال و 6 ماه سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 11 ماه و 3 روز سن داره
فنچ های خوشگلم✨🪐فنچ های خوشگلم✨🪐، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

🤍𝐈𝐂𝐄 𝐁𝐄𝐀𝐑

🤍𝐈𝐂𝐄 𝐁𝐄𝐀𝐑

تولد

سلام به همه دوستای عزیز نازنین فاطمه ببخشید ما چند وقتی مطلب نذاشتیم  چون تولد خانم گلمون همراه شده با شب های احیا قرار شده یک تولد خوب براش همراه با عید فطر بگیرم پس قرارمون روز عید فطر تولد نازنین فاطمه  در همین وبلاگ از هدیه های تولدش و مراسم تولدش عکس های جدید می زارم  دوستون داریم قد یک دنیا هرچی بگیم بازم کمه  این هم یک عکس از خانم گل ...
10 مرداد 1392

اولین روز از اولین بهار من

دختر نازنین مامان و بابا امروز اولین بهار زندگیش رو تجربه کرد و هدیه های قشنگی از مامان بزرگها و بابا بزرگهاش گرفته همچنان کلماتی مثل "دوقد دوقد" و "قاقون" و"اب""نی نی" رو زیاد تکرار میکنه و هروقت ذوق میکنه میگه "نانا" خیلی اب بازی رو دوست داره و عاشق بیرون رفتن که به همه محیط اطراف و به خصوص بچه ها عکس العمل زیاد نشون بده.فکر کنم تا چند وقت دیگه چهار دست و پا راه بیافته و به باریگوشیش کمک زیادی بکنه.البته تمام اعمال بالا باید در حضور مامان انجام بشه چون میترسه من فرار کنم حتی وقت بازی و نشستن و خواب الهی همه نی نی ها در پناه امام زمان (عج) اونی بشند که خدا می خواد. یه عالمه حرف دارم ام...
6 فروردين 1392

اولین دندون

بعد یک شب تب کردن که الهی هیچ کوچولویی هیچ وقت مریض نشه  اولین مروارید سفید . دخترم از بین لثه های نازش سر در اورد.... الهی همه نی نی های دنیا همیشه سالم باشند البته یه کمی هم سرما خورده که دکتر گفت خیلی خفیف خدا رو شکر   ...
19 اسفند 1391

اولین کلمه

خانم کوچولو ما چند وقتی بود واژه های مخصوصی می گفت مثل ماما و به به اما دیشب برای اولین بار با کلی خنده و ناز بازی عروسک می خواست گفت ((نی نی )) حالا از دیروز از بچه دو روزه گرفته تا بزرگ تر ها و اسباب بازی هایش شدن نی نی هرچی که می خواد نی نی می گه . 
18 بهمن 1391

ماشین سواری

جمعه شب که کلی مهمون کنار نازنین فاطمه بود                 دخترمون خسته شد و وقت خوابش که همه مهمون ها رفتند سر ناسازگاری را گذاشت و شروع کرد به گریه کردن . مامان بابا هم که فکر کردند کوچولو خدا نکرده مریض شده آماده شدن که دختر کوچولو را ببرند دکتر    نازنین فاطمه هم سوار ماشین که شد                     دوره اول خیابان که تموم نشده بود هفت تا پادشاه را خواب دید                فقط دلش برای ماشین سواری و بیرون رفتن تنگ شده بود  ...
16 مرداد 1391

سیسمونی

چند وقتی مامان بزرگ نازنین فاطمه و مامانش حسابی سرگرم خرید هستند . کلی وسایل خوشگل براش خریدن که قول می دهم عکس هایش را براتون بزارم .آخه قراره پنج شنبه این هفته  یه عالمه مهمون برای دیدن وسایل خوشگل نازنین فاطمه بیاییند.
14 مرداد 1391

انتظار

لحظه شماری می کنیم تا  دختر کوچولو خوشگلمون را خدا سلامت بهمون هدیه بدهد .                                                                                                                                    ...
14 مرداد 1391