صحنه ی ترسناک
بچه ها ما میخواستیم خونه مون رو رنگ و نقاشی، کاغذ دیواری کنیم برای همین اومدیم خونه ی مامان بزرگام دیروز که خونه ی مامان مامانم بودم فنچ هارا گذاشتم خونه مامان بابام بعد تو خونه مامان بابام یه گربه زندگی میکنه این گربه اومده بود در بالکن چون من فنچ ها را گذاشته بودم دم بالکن یعنی تو خونه بعد این گربه به صورت خیلی مظلوم اومده بود این فنچ ها رو نگاه میکرد بعد فنچ ها هم پشت شان رو به گربه کرده بودند ولی خدا رو شکر گربه به شیشه ضربه نزد چون اونطوری فنچ ها می ترسیدند و دیگه..................
امروز هم گربه دوباره اومد خدا رو شکر امروز هم آورده بود بالا که ضربه بزنه به شیشه چرا میخواد بیاد؟ چون همسایه ها هی بهش غذا دادند این دیگه اینجا زندگی میکنه بعد هم فکر میکنه فنچ ها هم غذا هستند دیگه امروز اومد ضربه بزنه سریع من به شیشه ضربه زدم و گربه ترسید رفت گربه میدونی چه جوری میاد تو بالکن چون مامان بزرگم طبقه اول برای همین گربه میاد تو بالکن توی واسه خودش این ور و اون ور میره.